-
کریستوفر نِوینسون، نقاشِ سرباز
کریستوفر نوینسون (Christopher R. W. Nevinson) نقاش بریتانیایی (1889ـ1946)، یکی از برجستهترین نقاشان جنگ جهانی اول است.
نوینسون با آغاز جنگ جهانی اول به عنوان نیروی داوطلب به خدمت صلیب سرخ درآمد تا از خدمت نظامیِ مسلحانه به دور ماند. او را به فرانسه اعزام کردند و در آنجا به عنوان راننده و پرستار آمبولانس مشغول خدمت شد و مدتی نیز تا 1916 در بیمارستانی در لندن فعال بود و به دلیل ابتلا به بیماری تب روماتیسمی از خدمت معاف شد. در مدت نقاهت به کشیدن تابلوهایی پرداخت که در تجربههای او در دوران خدمت در فرانسه ریشه داشت. او این تابلوها را در تابستان 1916 به نمایش گذاشت و همین زمینهساز آن شد که ادارۀ تبلیغات جنگ (War Propaganda Bureau) او را به خدمت گرفت و در سال بعد به عنوان نقاش رسمی جنگ به جبهۀ غربی فرستاد. او در این مأموریت حدود 60 تابلو کشید. مضمون برخی از تابلوهای او غیرقابل قبول تشخیص داده شد و پس از جنگ به نمایش درنیامد.
از جهت سبک نقاشی او را باید در زمرۀ جریان «وُرتیسیسم» و «فوتوریسم» جای داد. وُرتیسیسم (Vorticism: یا «گردابباوری»، «دَوَرانگری») جریان کوتاهمدتی بود که در اوایل قرن بیستم (سالهای 1912 تا 1920) در انگلستان پدید آمده بود و از فوتوریسم ایتالیایی و کوبیسم فرانسوی نیز بسیار تأثیر پذیرفته بود. این جریان هنری سهم انگلستان در هنر نوگرای آن دوران بود. «وُرتِکس» (vortex) به لاتین به معنای «گرداب» است و در تابلوهای سبک وُرتیسیسم نوعی حرکت دَوَرانیِ و گردابمانند را میتوان دید. «فوتوریسم» نیز در همان حدود 1910 پایهگذاری شده بود و خاستگاه ایتالیایی داشت و هدفش این بود که زندگی مدرن، یعنی فناوری و سرعت را وارد هنر کند. خود نِوینسون نیز در سالهای پیش از جنگ در فرانسه با کوبیسم آشنا شده بود و تأثیری ماندگار از کوبیسم گرفت. زبان هنریای که نِوینسون در پیش گرفته است، آمیختهای است از فوتوریسم، ورتیسیسم و کوبیسم.
اما آن چیزی که بسیار جالب توجه به نظر میرسد این است که میتوان گفت تابلوهای نوینسون پروپاگاندیستی نیستند، یعنی این طور نیست که او با هدف تبلیغاتگری و برای تخریب یک طرف جنگ و ستایش طرف دیگر این تابلوها را کشیده باشد. در تابلوهای پروپاگاندیستیِ جنگ چند ویژگی آشکارا دیده میشود: 1. نیروهای خودی قهرمانانه و جانبرکف و دلاور نمایش داده میشوند. 2. نیروی دشمن زبون، حقیر و پست و بزدل نشان داده میشوند. 3. هدف تابلوها این است که روح مبارزهطلبی را در مخاطب تقویت کنند. 4. پیروزی نیروی خودی و شکست دشمنِ پست حتمی و قریبالوقوع نشان داده میشود. و ویژگیهایی مانند اینها. اما نمیتوان ادعا کرد چنین ویژگیهایی در تابلوهای نوینسون وجود دارد و همین هم او را به روایتگرِ بیطرف جنگ تبدیل میکند.
نوینسون جنگ را از منظر همان راننده و نیروی آمبولانس به تصویر کشیده است. نقاش، به راستی در تابلوهای او نظارهگری است که شور و درد، شتاب و مرگ، خون و عرقِ سربازان را دیده و ثبت کرده است. خطوط کلفت، تیره و شکستۀ کوبیستی، زمختی و بیرحمانگی جنگ را به خوبی نشان میدهند و «گردابباوریِ» (وُرتیسیسم) نهفته در برخی تابلو نیز گردابگونگی جنگ را نشان میدهد: گرداب! این درست همان چیزی است که یک نقاشِ جنگ میخواهد نشان دهد. جنگ گردابی است که میچرخد و میچرخد و هر آن کس را که درون آن بلغزد فرومیبلعد. او مردان را چونان مورچگانی نشان میدهد که دائم باری بر دوش دارند یا در ستونی دراز، سلاح بر دوش، عازم جبههاند. نِوینسون ماشین مهیبی را ترسیم میکند که همان ماشین جنگ است و انسانها پیچ و مهرههای آنند یا در بهترین حالت، خدمۀ آن ماشینند.
نوینسون از دریچۀ یک رانندۀ آمبولانس به جنگ نگریست و شاید این یکی از خیرخواهانهترین و منزهترین دریچهها برای دیدن جنگ باشد… کسی که در شتاب جنگ، میشتابد تا سربازی را از مرگ نجات دهد… بیآنکه خود تیری شلیک کرده باشد.