خانه ‹ انجمن ها ‹ گرافیک و نقاشی ‹ درباره آثار مهم تاریخ نقاشی
-
درباره آثار مهم تاریخ نقاشی
-
آثار «کاسپار داوید فردریش» به دلیل اینکه طبعیت را از وجه احساسی در مرکز توجه قرار میدادند نقاشی منظره را متحول کردند.
کاسپار داوید فردریش، نقاش آلمانی به عنوان یکی از اصلیترین اعضای جنبش رمانتیسم شناخته میشود. تشخیص آثار این هنرمند کار دشواری نیست و در نقاشیهای او حس و علاقه این هنرمند به طبیعت مشهود است.
برای «فردریش» طبیعت چیزی نبود که فقط برای پر کردن فضای خالی پرترهها از آن استفاده شود، برای این نقاش، این طبیعت بود که در مرکز توجه قرار داشت.
در ادامه ۱۰ مورد از مشهورترین آثار این نقاش را مشاهده میکنید:
«سرگردان بر فراز دریای مه»
برخی معتقدند فردی که در این نقاشی به تصویر کشیده شده است در حقیقت خودنگارهای از «فردریش» است. «فردریش» این نقاشی را در کوهستان طراحی و در کارگاه رنگآمیزی کرد.
«صلیب در کوهستان»
این اثر یکی از نخستین و بحثبرانگیزترین آثار «فردریش» به شمار میرود. قاب این نقاشی توسط خود «فردریش» ساخته شده است که بخش مهمی از این شاهکار محسوب میشود. این اثر برای اینکه در یک محراب نصب شود ساخته شده بود. در این نقاشی نمایی از پشت صلیب به چشم میخورد و در مجموع عنصر اصلی نقاشی به شمار نمیرود. بارقههایی از نور خورشید در هنگام غروب نمادی از جهان پیش از مسیحیت، کوهستان نمادی از ایمان استوار و درختان صنوبر نمادی از امید هستند.
«صخرههای آهکی روگن»
«روگن» با وجود صخرههای آهکی، هنوز همچون گذشته از مقاصد گردشگری محبوب شمال آلمان است. در تابستان سال ۱۸۱۸ «فردریش» در ماه عسل به سر میبرد و زنی که در لباس قرمز در این تصویر به تصویر کشیده شده است احتمال همسر او است. مردی که در وسط این نقاشی به تصویر کشیده شده است نیز خود «فردریش» است.
«طلوع ماه بر فراز دریا»
در این نقاشی نیمی از ماه پشت ابرها پنهان شده است. این به آن معناست که نور مهتاب به طور یکنواخت نمیتابد و از شکافهای بین ابر، رقص نور ایجاد میشود. سه نفر که بر روی صخره نزدیک ساحل نشستهاند و دو قایق در دریا از جمله موضوعات رایج آثار «فردریش» هستند.
«زنی در کنار پنجره»
زن جوانی که در کنار پنجره ایستاده است «کارولین» همسر «فردریش» است. او از پنجره سوی دیگر رود البه را تماشا میکند.
«راهب در کنار دریا»
در این نقاشی وسعت دریا و آسمان بر کوچکی پیکر راهبی که در عظمت طبیعت و محضر خدواند قرار دارد افزوده است.
«منظره زمستان»
در قسمت جلویی این نقاشی یک مرد معلول عصاهایش را رها کرده و به صخرهای تکیه داده و در مقابل یک صلیب مشغول دعا شده است. شاید بتوان صخرهها و درختان همیشه سبز را به عنوان نمادهایی از ایمان و کلیسایی که در پس مه نمایان شده است را به عنوان زندگی پس از مرگ تفسیر کرد.
«قدم زدن در غبار»
این نقاشی یکی از مجموعه کوچک از آثاری به شمار میرود که «فردریش» پیش از آنکه در سال ۱۸۳۵ دچار سکته شود آنها را خلق کرد.این نقاشی هم غمی که او در این دوران متحمل شد و هم تسلی که در ایمان و دین مسیحیت پیدا کرد را به نمایش میگذارد.
«کلیسا در جنگل بلوط»
در این نقاشی گروهی از راهبان که تابوتی را حمل میکنند به سمت دروازه کلیسای ویرانشده که در مرکز نقاشی قرار دارد حرکت میکنند. فقط دو شمع راه آنها را روشن کرده است.
«دو مرد تأمل کرده به ماه»
هویت کسانی که در این نقاشی به تصویر کشیده شدهاند به عنوان «فردریش» و دوستش شناسایی شده است.
-
هویت نویسنده یک نوشته کوچک در گوشه سمت چپ یکی از چهار نسخه از تابلو نقاشی «جیغ» مدتها موضوع بحث بود. در ابتدا گمان میشد عبارت «فقط میتواند به دست یک دیوانه نقاشی شده باشد» را خود «مونک» نوشته باشد اما بعدها این نوشته به یک وندال نسبت داده شده بود؛ حالا نتایج بررسیهای جدید کارشناسان موزه ملی نروژ نشان میدهد این عبارت قطعا به دست خود «مونک» نوشته شده است.
مای بریت گولنگ، که یکی از کارشناسان آثار «مونک» و مدیر موزه ملی نروژ بررسی درباره این عبارت که برای نخستینبار در سال ۱۹۰۴ کشف شده بود را آغاز کرد و پس از مشورت با همکاراناش به این نتیجه رسید مونک این عبارت را نوشته است.
گولنگ معتقد است، این عبارت نشانگر وضعیت روحی «مونک» است. گمان میرود این عبارت در سال ۱۸۹۵ و پس از حضور این هنرمند در جلسهای نوشته شده است که در آن یک دانشجوی پزشکی با دیدن این نقاشی گفته بود این اثر باید توسط کسی که مشکلات روحی دارد خلق شده باشد.
-
«مادر ویستلر» که با عناوین «مادر هنرمند» و «ترکیبی از خاکستری و سیاه شماره یک» هم شناخته میشود، یکی از مشهورترین آثار «جیمز مکنیل ویستلر» به شمار میرود.
«آنا مکنیل ویستلر» سوژه این نقاشی، در زمانی که ساکن لندن بود در مقابل بوم نقاشی قرار گرفت. او زنی باسواد و جهان دیده بود که در سال ۱۸۳۱ ازدواج کرد. پس از آنکه همسرش در سال ۱۸۴۹ بر اثر ابتلاء به وبا درگذشت، «آنا» در تمام زندگیاش سیاهپوش ماند.
داستانهای مختلفی درباره این تابلو نقاشی وجود دارد؛ گفته میشود «آنا ویستلر» جایگزین کسی بود که نتوانسته بود به قرار برای خلق این تابلو نقاشی برسد یا میگویند در ابتدا قرار بود سوژه این نقاشی ایستاده باشد اما به دلیل اینکه ایستادن برای مدت طولانی برای مادر «ویستلر» راحت نبود، قرار شد سوژه نقاشی بر روی صندلی بنشیند.
نقاش از تکنیکهای مختلفی برای خلق این تابلو نقاشی استفاده کرده است: پیراهن مادر این نقاش با استفاده از رنگ تیره، کمحجم کشیده شده است، درحالی که حالت دستها و صورت او (با استفاده از رنگ صورتی و زرد) درخشان به تصویر کشیده شدهاند که نشانگر اهمیت نشان دادن «ویستلر» به ترکیب رنگها برای درخشان کردن و ایجاد پویایی در تابلوهای نقاشیاش است.
این تابلو نقاشی از دوره ویکتوریایی تاکنون، به ویژه در ایالات متحده آمریکا به عنوان نمادی از مادرانگی، محبت به والدین و ارزشهای خانوادگی شناخته میشود. برای مثال در سال ۱۹۳۴ اداره پست ایالات متحده تمبری با تصویر تابلو نقاشی «مادر ویستلر» چاپ کرد.
-
«گشت شبانه» اثر «رامبرانت» نقاش نامدار هلندی یک تابلو عظیم و مشهورترین تابلو نقاشی این هنرمند است. این اثر که در سال ۱۶۴۲ و در طول عصر طلایی هلند خلق شده است، عزیمت گروهی را به سرپرستی کاپیتان «فرنس بانینک» (مردی در لباس سیاه و شالی قرمز) و ستوان «ویلم ون رویتنبرچ» (مردی در لباس زرد و کمربندی سفید) به تصویر کشیده است؛ این تصویری کلی است که یک بیننده در نگاه اول متوجه آن میشود اما نکات دیگری درباره این اثر نیز وجود دارد.
«گشت شبانه» رویدادی در شب نیست!
صدها سال این تابلو نقاشی با وارنیش تیره و غبار پوشانده شده بود و به موجب آن به اشتباه تصور میشد این اثر صحنهای از شب را به تصویر میکشد و به دنبال آن عنوان «گشت شبانه» هم به آن اختصاص داده شد. وارنیش تیره در دهه ۴۰ میلادی از روی تابلو پاک شد اما عنوان همچنان بر روی اثر باقی ماند.
نام واقعی این اثر طولانیتر و پیچیدهتر از این نام کنونی آن است
اگر چه این روزها همه علاقهمندان به هنر این اثر را با نام «گشت شبانه» میشناسند اما عنوان رسمی این اثر «گروه نظامی بخش دوم تحت فرماندهی کاپیتان «فرنس بانیک»( Frans Banninck Cocq)» است.
«رامبرانت» برای این نقاشی ۷۲۶ یورو دریافت کرد
به گفته موزه ملی آمستردام، دستمزد «رامبرانت» برای این اثر ۱۶۰۰ «گیلدر» بود که این رقم معادل ۷۲۶ یورو یا ۸۲۸ دلار کنونی است. اما با این حال این پول در آن دوره ناچیز به شمار نمیرفت. در آن دوره یک کارگر در هفته ۶.۵۰ گیلدر یا حدود ۳۰۰ گیلدر در سال درآمد داشت.
این نقاشی بسیار نوآورانه بود
نقاشیهایی همچون «گشت شبانه» که نگهبانان را به نمایش میگذارند در زمان «رامبرانت» بسیار محبوب بودند، اما این «رامبرانت» بود که برای نخستینبار گروهی از این افراد حین انجام ماموریت را به تصویر کشید. در این نقاشی کاپیتان که لباس سیاه بر تن دارد به ستوان میگوید دستور رژه سربازان را آغاز کند. این نقاش با به تصویر کشیدن واضح حرکت این گروه نظامی به نوعی سنتشکنی کرد.
ممکن است تصویری از خود «رامبرانت» در نقاشی باشد
در بخش میانی این نقاشی، در پشت سر مردی که لباس سبز بر تن دارد و سربازی که کلاهخود آهنین بر سر دارد تصویری از یک مرد دیده میشود که فقط چشمها و کلاه نمدیاش قابل مشاهده است؛ گمان میرود این مرد خود «رامبرانت» باشد.
برای کوچکتر کردن این تابلو نقاشی قسمتهایی از آن را جدا کردند
سالها پس از خلق «گشت شبانه»، این تابلو نقاشی عظیم در سال ۱۷۱۵ از مکان اولیهاش یعنی از ساختمان Kloveniersdoelen به «سالن شهر» آمستردام منتقل شد و برای نصب در آن مکان بخشهایی از این نقاشی جدا شد. امروزه به لطف برخی از نسخههای کپیشده از این تابلو نقاشی که یکی از آنها اکنون به گالری ملی لندن تعلق دارد، تصویر اولیه تابلو نقاشی «گشت شبانه» مشخص است.
این اثر تاکنون ۳ مرتبه هدف حمله قرار گرفته است
سیزدهم ژانویه ۱۹۱۱ بود که یک آشپز نیروی دریایی که از کار بیکار شده بود در اعتراض به از دست دادن شغلش با یک چاقو به «گشت شبانه» صدمه زد. دومین حمله با چاقو به این اثر هنری در چهاردهم سپتامبر سال ۱۹۷۵ توسط فرد دیگری رخ داد. پس از آن، «گشت شبانه» تحت مراقبت دائمی قرار گرفت. با این حال در سال ۱۹۹۰ هم یک مرد هلندی که شغلش را از دست داده بود با اسپری کردن محلول سولفوریک اسید بر روی سطح این تابلو نقاشی، آن را هدف حمله قرار داد.
با این حال در هر بار حمله، پروژههای مرمت این اثر موفقیتآمیز بودند و فقط اثر ناچیزی از این صدمات قابل مشاهده است.
هر ساله ۲.۲ میلیون نفر از «گشت شبانه» بازدید میکنند
این تابلو نقاشی به طور رسمی به شهر آمستردام تعلق دارد و در سال ۱۸۰۸ «گشت شبانه» به موزه ملی آمستردام منتقل شد که نمایش آن سالانه ۲.۲ میلیون نفر را جذب میکند.
«رامبرانت» به عنوان یکی از بزرگترین نقاشان تاریخ هنر شناخته میشود. یکی از ویژگیهای اصلی آثار این نقاش هلندی این بود که از دل تاریکیها و با تکنیک سایه روشن، نور خلق میکرد.
-
<div>گِرنیکا (Guernica)
</div>پیکاسو از آن دست هنرمندانی بود که در دوران زندگی خود به شهرت رسید. هنرمندی که در سالهایی که جهان درگیر جنگ بود و بسیاری صفحات تاریک تاریخ را رقم میزدند، از صلح دفاع و برای هنر زندگی کرد.
در سال ۱۹۳۶ جنگ داخلی اسپانیا شروع شد و پیکاسو به عنوان چهرهای شناخته در آن برهه زمانی، جانب بیطرفی را نگه داشت. هرچند با وجود دوری پیکاسو از فضای خشن جنگ، نمیتوان از تأثیر این دوران تلخ بر آثاری که خلق می کرد، چشمپوشید.
یکی از معروفترین آثاری که پیکاسو در این دوره با موضوع جنگ خلق کرد، تابلوی «گرنیکا» در سال ۱۹۳۷ است. در این نقاشی میتوان به وضوح نومیدی و بیرحمی را مشاهده کرد.
با آغاز جنگ داخلی در اسپانیا، دولت آلمانِ نازی دهکدهای به نام گرنیکا را در شمال اسپانیا بمباران کرد. این در حالی بود که این دهکده از نظر نظامی و موقعیت جغرافیایی در شرایط مهم و استراتژیکی قرار نداشت.
بمباران گرنیکا به عنوان حمله به یک منطقه غیرنظامی در تاریخ جنگ جهانی دوم ثبت شد و این درحالی است که گفته میشود که هیتلر با این عملیات قصد امتحان کردن سلاحهای جدیدش را داشت؛ اما نتیجه این آزمون و خطا ویران شدن دهکدهای بود که صدای فریاد مردمان بیدفاعش را بلند کرد.
طبیعتا شنیدن چنین خبر هولناکی بر پیکاسو به عنوان هنرمندی با روحیه صلحطلب تاثیر بسزایی گذاشت. او با خلق این اثر تلاش کرد تا تاثیرات تلخ و جبرانناپذیر جنگ را بر زندگی مردم عادی نشان دهد. خیلی زود این اثر هنری به نماد صلح در قرن بیستم تبدیل شد و همچنان نیز یکی از معروفترین آثاری است که با این موضوع خلق شده است.
اثر هنری «گرنیکا» تصویری خلاصهشده از بمباران دهکده گرنیکا است. این اثر در ابعاد تقریبا ۳.۵ در ۷.۵ متر ترسیم شده است و یکی از مهمترین آثار هنری جهان به حساب میآید. برخی از کارشناسان هنری معتقدند که ابعاد بزرگ این اثر باعث تاثیرگذاری بیشتر آن شده است و این حس را به مخاطب القا میکند که جزئی از این اثر است؛ و به همین خاطر غمانگیز بودن این اثر هنری و درد چهرههای به تصویرکشده شده در آن را بهتر درک میکند.
در نگاه اول این اثر شلوغ و پر هرج و مرج است، اما دقیقتر که نگاه میکنیم، چهره زنی که فریاد می زند، مادری که فرزند بی جانش را در آغوش گرفته، مردی که در یک ساختمان شعله ور می سوزد و چهره های خشمگین و غمگین دیگر به وضوح مشخص است. تابلوی «گرنیکا» تفسیرهای بیشماری دارد. پیکاسو درباره این شاهکار هنری خود گفته است که این نقاشی فقط عکس العملی در برابر کشتار مردم بی گناه و حتی حیوانات بوده است.
چندی بعد از خلق این اثر، «گرنیکا» توسط دولت اسپانیا راهی سفر شد و در کشورهای مختلف به نمایش درآمد تا پیامآور صلح باشد. بسیاری از هنرمندان جهان به تأثیر از این اثر هنری دست به خلق آثار هنری گوناگونی با موضوع جنگ زدند. این اثر هماکنون در موزهای در شهر مادرید نگهداری میشود.