-
تِتسویا ایشیدا، نقاش انسان مدرن به مثابه سوسک کافکا
مروری بر آثار تتسویا ایشیدا (Tetsuya Ishida)، نقاش ژاپنی (1973ـ2005).
ایشیدا با آثار سوررئالش زندگی روزمرۀ یک انسان ژاپنی معمولی را به گونهای انتقادی به تصویر کشیده است. مسئلۀ اصلی ایشیدا «هویت فردی» است؛ فرد در مواجهه با دنیای تکنولوژیک و مدرن، دنیای ماشینها و رایانهها، دنیای محاسبات دقیق و عقلانیت ابزاریِ تمام عیار. از لحظهای که فرد در کودکی در مسیر «ادغام در جامعه» (یعنی در مسیر «اجتماعیشدن») پا میگذارد، جامعۀ تکنولوژیک مدرن رفته رفته از او یک شیء میسازد. ایشیدا واکنش فرد را در مواجهه با این فرایند «ماشینیشدن» نشان میدهد: آثار ایشیدا انزوا، اضطراب، بحران هویت، شکاکیت، تنهایی و تنگناهراسی را نمایش میدهند. وقتی جامعه چونان ماشین برای زندگی فردی تصمیم میگیرد، فرد دچار «انزوا، اضطراب، بحران هویت، شکاکیت، تنهایی و بهتنگآمدگی» میشود.
در آثار ایشیدا آمیزشی میان انسان و شیء رخ میدهد. تمام آدمهای ایشیدا یک نفرند. همان نوجوانی که مدرسه او را به شیء (مثلاً به میکروسکوپ) تبدیل کرده است، در جوانی در محیط کار به شیئی دیگر تبدیل شده است. تکچهرۀ نقاشیهای ایشیدا نه شاد است، نه اندوهگین؛ تنهاست؛ مضطرب است و گاه گویی هیچ حسی ندارد؛ نباید هم هیچ حسی داشته باشد، زیرا قرار است او نیز ربات باشد. این محصول همان تکنولوژیای است که گویی همۀ آدمها را در خط تولید خود، به شکل یکسانی میسازد. همه یک فیزیک، یک چهره، یک حس و یک سرنوشت دارند.
انسان ایشیدا، مانند آن قهرمان داستان کافکاست که یک روز از خواب برمیخیزد و به سوسکی بدریخت تبدیل شده است؛ با این تفاوت که اینجا سوسک نمیشود، بلکه صبح که از خواب برمیخیزد، پاهایش، بدنش، دستانس، سرش به شیء تبدیل شده است. و تفاوت دیگر نیز این است که این «شیءشدگی» (بدل از «سوسکشدگی») سرنوشت محتوم همگان است؛ زیرا فرد بیرون از جامعه معنا ندارد و این جامعۀ رایانهای، تمام افراد را از کودکی به سوی این «شیءشدگی» سوق میدهد. از این رو میتوان گفت، در آثار ایشیدا «اجتماعی شدن به مثابه ماشینشدن» است.
اما دو نکتۀ مهم دیگری که در مورد نقاشیهای ایشیدا باید ذکر کرد این است که در تابلوهای او به ویژه دو حالت «گیرکردگی» و «ناتوانی» بسیار به چشم میآید. آدمِ ایشیدا مانند کسی است که دورتادور او بتون ریخته باشند و او در میانۀ بتون خشکیده باشد. انگار که یوغی آهنین گرداگرد بدن او را گرفته است. این گیرافتادگی همراه است با ناتوانی. از دست آدمِ ایشیدا هیچ برنمیآید جز آنکه به شیءشدگی خود گردن نهد.
اما این نگاه منتقدانۀ رادیکال ایشیدا تا حدی هم در زندگی شخصی او ریشه داشته است. پدر و مادر ایشیدا در نوجوانی او را مجبور میکردند به یک مسیر دانشگاهی مشخص برود تا نقش اجتماعی مشخصی را ایفا کند؛ اما ایشیدا به راه هنر رفت و پدر و مادرش از حمایت مالی او امتناع کردند. این سرکوب که از خانواده تا جامعه جاری است در آثار اعتراضی ایشیدا پیداست. تابلوهای ایشیدا گاه رقتانگیز است؛ اما این «مسخشدگی انسان» در تابلوهای او همان بیان اعتراضی اوست.
ایشیدا با مرگش تابلوهایش را اثبات کرد. او زمانی که تنها 32 سال داشت (2005) در اثر تصادف با قطار جان باخت. در تابلوهایش اشیا بدن انسان را مثله کردهاند. سرانجام یکی از مظاهر تکنولوژی، همان چیزی که ایشیدا دائم دربارهاش هشدار میداد، او را کشت. تصادف شیء با انسان برای او به واقعیت بدل شد. اضطراب و هراس ایشیدا بیدلیل نبود…
م.تدینی
-
This discussion was modified 2 years, 1 month ago by
کافه دیزاین.
-
This discussion was modified 2 years, 1 month ago by